خزان ورماخ بوگلشنه یاراشمیر بوتزلیگه سنه اولوم یاراشمیر چوخ تیزیدی سن بیزدن آیریلدون بالا جانی بوکفن هیچ سنه یاراشمیر زندگی در گذر است و هر چه بیشتر عمر میکنیم شاهد مصیبتهای بیشتری میشویم که سنگینی اشان از اتفاقات شیرنش خیلی زیاداست. زنده ماندن و […]
بر پیچک دردم مپیچ بگذار در طی طریقی غریب باز کشم اندوهِ سالیانی را بر بومِ وهم . تو غزالِ تیز پای تقدیرمی که خطِ نگاهت نبست نقشی بر سطور هذیانِ شعرم . بر مسلخ اندیشه ام هیزمی خشک باریدی تا خلیلِ روزهای بارانی […]
نصرت رحمانی شاعری محزون با اشعاری بسیار دلنشین و زیبا که با گذشت ۲۰ سال از هجرتش هنوز هم در یاد و خاطرمان مانده است و گاه گداری این اشعار را زمزمه میکنیم . نصرت رحمانی را « نقّاش پلشتی های جامعه» «شاعر شعرهای سیاه»«شاعر شعرهای […]
هر که گوید او منم او من نشد خوشه او قابل خرمن نه شد من نشو از من بشو تا من شوی خوشه شو تا قابل خرمن شوی “مولانا“ منیت و خود بینی نشان جهل است، انسان خود بین در عین حال اینکه خود را عالم میداند ، دارای ابعاد […]