شاعران دروغ میگویند نه تو لیلا بودی نه او مجنون . جعد مشکینش شکنج نداشت بر سرش فقط موئی بود بلندتر از مردان . و او درنگاهش حجم تنت را دوست میداشت ، نه ، مجنون نبود در چشمانش هیچ حیوانی ننشسته بود . صدایش […]
خزان ورماخ بوگلشنه یاراشمیر بوتزلیگه سنه اولوم یاراشمیر چوخ تیزیدی سن بیزدن آیریلدون بالا جانی بوکفن هیچ سنه یاراشمیر زندگی در گذر است و هر چه بیشتر عمر میکنیم شاهد مصیبتهای بیشتری میشویم که سنگینی اشان از اتفاقات شیرنش خیلی زیاداست. زنده ماندن و […]
🌺🌹💐🌼 آغاز میکنم دگر بار شب دیجوری بی پایان کم شده حجم باغ از نوای آشنایِ عشاق بر تن درختی نمانده تکه برگی نیز داعیان عشق کهن چرا نمیگیرند از آنها سراغ؟ نغمه ها غریبانه شده ناله ها آشنا کجا رفت آن همه میثاق ؟ […]
🌺🌹💐🌼 آدمها میروند،اما دو چیز آزار دهنده پس از رفتنشان در روان و دل طرف دیگرشان میگذارند . یکی تلخی زخمهائی که هیچ وقت التیام نمیبابند و دیگری خاطرات شیرینی که با هیچ چیز دیگری نمیتوان جایگزینشان کرد.حالا ما میمانیم و هم زخمشان را میکشیم […]
امشب ساده تر از هر روز رها و بی پرده ، عاریت گرفته رنگ رخساره از یک مرده ، گذشته از آه و درد و سوز برایت مینویسم ، تا بدانی هنوز ، زیر زخمهایِ خفا و سکوت و دروغ دوست دارم تا بشنوم باز ، در کلامت […]
هر دم در طلوع در غروب در خلوت و جلوت هجوم می آوری به سکوتِ سکونم میبری با خویش به رویاهای کهن به برف هائی که درتابستان میبارید و سراب هائی که در باران می آمد نمیتوانی خالی کنی ذهن آغشته به من ات […]