رقیمه ی شریفه ی لیلی …
لیلی جانم
جانم بفدایت نامه ات رسید برایم نوشتی :
🌺🌹💐🌼🌷🌺🌹💐🌼🌷
مجنونم
دیوانه ی دوست داشتنی ام
مثل تو نمیتوانم از حسرت و درد فراق و شوق عشق بنویسم.
نامه ات چشمان همیشه خیسم را با هق هق های بی وقفه عجین کرد.
من نوشتن را از چشمان تو آموختم ، آن روزهائی که در زیر سایه ی نارون حیاط خانه اتان خیره میشدی به چشمانم ، من همه ی اشعار عاشقانه ی جهان را بر دلم مینوشتم .
آنگاه که دستهای مردانه ات را بر دستانم میگذاشتی من تمام باغ های بهشت را میدیدم
دلم لکنت میگرفت
در نگاه عاشق و مستانه ات گم میشدم
و تمام کوچه های شهر را بدنبال خودم میگشتم .
اما نمی یافتم خودم را.
مجنون من
تک ستاره ی آسمان عشم
از رفتن مگو که ما سالهاست از خویشتن رفته ایم.
آبانت پرآب است و قدمت میمون.
دوستت دارم.
لیلای بی مجنون
دور از وطن
دور از عشقش
دور از تو …
نوزدهم مهرماه سال ۹۸
زیر آسمان خدا
کوچه مهر
پلاک تو + من ..
۱ Comment
مقدم / ۱۳۹۸/۰۷/۲۱ at ۱۲:۴۷
عالیست
یک دیدگاه بگذارید برای مقدم